پریسا قلم‌آرا
مربی موسیقی کودک
فارغ‌التحصیل دوره‌ی سوم مربیگری آدمک

 

تبدیل تصویر به صدا و حرکت- پریسا قلم‌آرا

مقدمه

دیدن مقدم بر کلمات است. کودک پیش از این که بتواند سخن بگوید، می‌نگرد و درک می‌کند. دیدن، جایگاه ما را در جهان پیرامون‌مان تثبیت می‌کند. ما این جهان را در قالب کلمات شرح می‌دهیم، اما کلمات هرگز نمی‌توانند این واقعیت را که ما توسط جهان احاطه شده‌ایم بیان کند. آنچه می‌بینیم و آنچه می‌دانیم هرگز منطبق نخواهد شد (۱).

در این مقاله ابتدا گفتار و حرکت و معنای‌شان را در درون خود و جهان اطراف تبیین خواهیم کرد و سپس به دلیل همراه شدن آنها با موسیقی در رهیافت ارف می‌پردازیم و بعد به رابطه متقابل تصویر با موسیقی، گفتار و حرکت خواهیم پرداخت. سعی داریم با کمک نشانه‌شناسی، معنای پنهان در این پدیده‌ها را بهتر نشان دهیم.

ارف در وصف بهترین شیوهٔ آموزش موسیقی اذعان داشت که آموزش موسیقی، به تنهایی ممکن نیست و باید حتماً با گفتار و حرکت همراه باشد.

گفتار

جنین در زهدان مادر به صداها گوش می‌دهد. از لحظهٔ به دنیا آمدن واکنش نوزاد نامحسوس است و تنها در مغز انجام می‌شود. از شش هفتگی نوزاد با نگاه کردن و لبخند زدن با دنیای اطرافش ارتباط برقرار می‌کند. کم کم با زبان آواها واکنش نشان می‌دهد و از الگوهای آوایی استفاده می‌کند تا اینکه به سنی می‌رسد که آواهای او به کلام بدل می‌شود و نام‌ها و کلمه‌ها را بیان می‌کند. بتدریج ساختار جمله را درک می‌کند، آگاه‌می‌شود که واژه‌ها به چه ترتیبی در کنار هم قرار می‌گیرند و جمله‌ها ساخته می‌شوند و در این مسیر کودک ابزار اندیشیدن خود را غنا می‌بخشد (۲).

گفتار و زبان در واقع مجموعه نشانه‌هایی هستند که ما آن را در تعامل با جهان اطرافمان فرا می‌گیریم، درک می‌کنیم و برای‌مان معنا پیدا می‌کنند. به کمک این نشانه‌ها می‌توانیم اندیشه‌ها و احساسات خود را بیان کنیم. زبان و گفتار از نوع نشانه‌های قراردادی هستند. نشانه‌هایی که بر اساس رابطهٔ دلخواه یا قراردادی به موضوعی اشاره دارند. حروف الفبا، کلمه‌ها، نام‌آواها، نشانه‌های نوشتاری (واوَک یا درنگ‌نما (،)، نقطه (.)، نشانهٔ پرسش (؟) و…)، ساختار جمله، حالت بیان جملات (پرسشی، خبری، امری و …) همگی مجموعه نشانه‌هایی هستند که ما آن‌ها را به کار می‌گیریم تا با جهان اطراف‌مان در ارتباط باشیم، این ارتباط درک شده و دارای معنا باشد.

گفتار در میان سه عنصر موسیقی برای کاوش، تقلید، بداهه نوازی و خلق در میان کودکانی که تازه با ارف شول‌ورک آشنا شده‌اند قابل دسترس‌ترین ابزار است (۳). در واقع ارف با مطالعهٔ آثار گوتفریت فن هردر و به‌ویژه دو رسالهٔ مهم او دربارهٔ ریشه‌های زبان، دریافت که برای یادگیری موسیقی یا زبان یا هر مهارت دیگری، به اجزای سازندهٔ تفکر نیاز داریم. یعنی همان واژگان، یا چیزهایی که با آن گفتار را می‌سازیم. ارف از هردر یاد گرفت که تفکر برساخته‌ای از واژگان است و به‌طور درجه‌مند رشد می‌کند و شکوفا می‌گردد. رشد ذهن و زبان با هم رخ می‌دهد و در جریان رشد فیزیکی ممکن می‌گردد (۴).

ارف بر شباهت زبان و موسیقی تاکید داشت و نشان داد که هر دو مقوله به وسیله «صدا» متعین می‌شوند. در واقع گفتار می‌تواند زبانی موسیقایی باشد. زبانی که هم ریتم دارد و هم به واسطهٔ در هم تنیدگی‌اش با صدا می‌توان آن را به شکل آوازی و ملودیک اجرا کرد.

در کلمه‌ها، شعرها، متل‌ها و داستان‌ها ریتم وجود دارد. با کمک گفتار می‌توان طول جمله‌های متفاوت را اجرا کرد. گفتار دارای ویژگی زیر و بمی، تندا (شتابان، به آهستگی)، حالت‌های حسی بیان جمله‌ها (سرخوش، خسته و نالان، مردد، خشمگین و…) نیز هست.

در یک کلاس شول‌ورکی گفتار و زبان به واسطهٔ داشتن ویژگی‌هایی که در بالا بیان شد بار دیگر به عنوان نشانه‌ای جدید به کار گرفته می‌شوند. نشانه‌ای که این بار علاوه بر همهٔ ویژگی‌هایی که در ساختار زبانی

خود داشته، در ساختاری موسیقایی هم معنایی جدید به آن اضافه می‌گردد.

حرکت و رقص

لنگستون هیوز: “هیچ ریتمی در جهان نیست که حرکت مقدم بر آن نباشد. ریتم شما بر این کرهٔ خاکی با نخستین ضربان قلب‌تان شروع می‌شود”

حرکت به معنای تغییر از حالتی به حالت دیگر یا از جایی به جای دیگر است، به نحوی که به عنصر زمان و فضا وابسته باشد.

حرکت می‌تواند حتی شامل حرکت‌های روزمرهٔ انسان همچون نفس کشیدن، پلک زدن، راه رفتن، حرکت لب‌ها به هنگام سخن گفتن، خیره شدن به نقطه‌ای هنگام تفکر، حالت بدن و چهره و… نیز باشد.

در ساحتی بزرگتر، حرکت در کل جهان قابل مشاهده است: چرخش سیارات به دور خورشید، حرکت ابرها در آسمان، حرکت شاخ و برگ درختان در باد، پرواز پرندگان، امواج دریا، حرکت حیوانات (خزیدن، پریدن، غلتیدن و …) و …

دسته‌ای از حرکت‌ها موزون و یا هماهنگ هستند که رقص (پای‌کوبی یا وشتن) نام دارند. این حرکات عموماً برگرفته از طبیعت هستند. همچون جنبیدن، چرخیدن، تاب دادن، غلطیدن، حرکت‌های پیوسته و گسسته، حرکت در ارتفاع‌های مختلف در فضا و باقی حرکت‌ها و فرم‌ها در رقص می‌توانند نشانه‌هایی باشند برای بیان اندیشه‌ها، احساسات و چیزهای انتزاعی همچون سبکی و سنگینی، غم، خشم، شعف، پیروزی و شکست، سکون و حرکت و …

به طور مثال، امواج دریا و شدت و ارتفاع آن‌ها نشان از خروشان یا آرام بودن دریا دارد و دریانوردان با توجه به این نشانه‌ها عمل می‌کنند. در رقص نیز فرم حرکتی نرم، روان و آهسته در ارتفاعی نزدیک به زمین همچون دریایی آرام است که تلالو نور خورشید را بر آن می‌توان دید. از طرفی حرکات شتابان، با جهش‌های بلند و چرخش‌های پی در پی همچون دریایی خروشان است. گاهی هم این خروش و آرامش به شکل دیگری و برگرفته از عناصر دیگری است: آرام و سبک همچون ابر با حرکتی نرم، سبک و رها که به این سو و آن سو می‌رود، خروشان همچون تندر با حرکتی شتابان، سخت و ناگهانی. در رقص، حرکت‌ها بر اساس مفاهیم و معناها شکل می‌گیرند.

بعضی از حرکت‌ها هم نشانه‌هایی قراردادی هستند. به طور مثال حرکت سر به معنای بله در جواب یک سؤال. همچنین وقتی کسی با فرو بردن هوا به درون شش‌ها و بیرون آوردن آن به حالت نفس عمیق افسوس و تأسف خود را بیان می‌کند یا کسی با زدن انگشت نشانه روی مچ دست چپ از دیگری ساعت را می‌پرسد و …

در یک کلاس شول‌ورکی حرکت وسیله‌ای بی‌بدیل است تا به کمکش مفاهیم و ایده‌های انتزاعی و پیچیدهٔ ذهنی را به کودکان آموزش دهیم. هنرجو به واسطهٔ حرکت خیلی زود با مفاهیمی چون ریتم، ضرب، الگو، تندا، و دیرند آشنا می‌شود. همچنین می‌توان مفاهیم پیچیده‌تری چون رنگ صدا، خیز و تاب ملودی یا همان نواخت‌بندی ملودی و کیفیت‌های ناظر بر شدت‌وری (دینامیک) قطعه را به هنرجویان آموزش داد. به این شکل که هنرجو با شنیدن موسیقی، واکنشی حرکتی و متناسب با آن را از آموزگارش می‌آموزد و به‌تدریج با تکرار همان الگوها درمی‌یابد که اصوات دیگر را با حرکت‌هایی متناسب پاسخ بدهد (به صورت بانگ و پاسخ یا آینه‌وار یا کانن)؛ همین یعنی پس از مدتی به کمک مهارت‌های یادشده، خود هنرجو خواهد دانست که هر صدایی با کیفیت‌های متنوع با چه حرکت تنانه‌ای بیان می‌شود. فرد با کاوش کردن در میان امکانات حرکتی بدن خود و با استفاده از بنیان‌های موسیقی (عناصر موسیقی) به ابتکار و کنش خلاقانهٔ حرکتی دست می‌یابد. بنابراین ما در کلاس ارف، مجموعه‌ای از وسیله‌ها از جمله قالب‌های ازپیش‌تعیین‌شدهٔ موسیقایی و حرکتی داریم که هنرجو با استفاده از آن‌ها و با استفاده از مهارت‌هایی که در کلاس می‌آموزد، محتوایی تازه پدید می‌آورد. (۵)

تا اینجا دربارهٔ گفتار و حرکت دو عنصر مهم در رهیافت آموزشی ارف سخن گفتیم. اکنون می‌خواهیم از تصویر سخن بگوییم و آن را در کنار دیگر عناصر این رهیافت قرار دهیم. اما ابتدا باید بدانیم تصویر چه ویژگی‌هایی دارد که باعث شده در این رهیافت حائز اهمیت باشد.

تصویر بازتاب واقعیت یا حقیقت چیزی است. شکل‌ها و تصویرها با ما ارتباط برقرار می‌کنند و حاوی معانی واضح یا پنهانی هستند که به ما منتقل می‌شوند. بسیاری از چیزهایی که ما در جهان با آنها مواجه می‌شویم به شکل تصویر هستند.

دیدن پرنده‌ای در آسمان، تماشای رقص فلامنکوی کولی‌های اسپانیا، نگریستن عکس‌ها، نقاشی‌ها، شکل‌ها و فرم‌ها مثل دایره مثلث، خط، نقطه، نشانه‌های تصویری همچون شکل نوشتاری زبان‌های مختلف، علایم راهنمایی رانندگی و… همگی داده‌های تصویری هستند که در جهان اطراف ما وجود دارند.

از هزاران سال پیش، انسان‌ها برای ارتباط با یکدیگر نشانه‌های ساده‌ای را بر روی سنگ، استخوان و یا پوست حیوانات شکار شده حک می‌کردند. این نشانه‌ها، تصاویری بود از چیزهایی که آن‌ها در اطراف خود دیده بودند و یا بیان‌گر اتفاقات و وقایع روزگارشان بود. یکی از راه‌های شناخت انسان از جهان اطرافش به کمک همین تصویرها است. نشانه‌گذاری تصویری بخش مهمی از یادگیری و یادآوری ذهن انسان است. بخشی از آنچه ما از جهان دریافت می‌کنیم به صورت نشانه‌های تصویری توسط ذهن دریافت و ثبت می‌شود. پس از آن برای درک و استفاده از آنها و تعامل با جهان اطراف، ذهن این تصاویر را به خاطر می‌آورد و آنها را رمزگشایی می‌کند.

در یک کلاس شول‌ورکی ما از نشانه‌های تصویری بسیاری استفاده می‌کنیم؛ هم برای بیان موسیقی، هم گفتار و هم حرکت.

موسیقی همچون زبان دارای نشانه‌های تصویری است که به کمک آنها می‌توان موسیقی را نوشت و اجرا کرد. این نشانه‌ها همان نت‌ها هستند که مشخص‌کنندهٔ زیری، بمی و کشش صداها بوده که بر بستر خطوط حامل نگاشته می‌شوند.

اما روش تصویری دیگری که برای نوشتن و خواندن موسیقی وجود دارد نت‌نگاری گرافیکی است، این روش نمایش موسیقی با استفاده از نمادهای تصویری متفاوت با نت‌نویسی رایج است. در نت‌نگاری گرافیکی از تصاویر، نمادهای انتزاعی، عناصر گرافیکی، تصویرسازی و متن برای انتقال معنا استفاده می‌شود (۶).

در بخش گفتار علاوه بر شکل نوشتاری که جزو نشانه‌های تصویری قراردادی است، برای کودکانی که دانش خواندن و نوشتن ندارند یا گاهی حتی برای کسانی که این دانش را دارند صداها، آواها، نام‌آواها و هر شکلی از گفتار را به شکل تصاویر و نشانه‌ها در می‌آوریم. زیرا یک تصویر می‌تواند یک ایده را سریع‌تر و موثرتر منتقل کند و آن را به یادماندنی‌تر کنند. «یک تصویر ارزش هزار کلمه را دارد»

 قـــور قــــور ویزززززززززززز                                      ویزززززززززززز                                                    قـــور قــــور                                           ویزززززززززززز

در بخش حرکتی هم برای حرکت‌های مختلف از نشانه‌های تصویری کمک می‌گیریم. خط‌های مختلف، نقطه‌ها، تصویر عناصر مختلفی مانند حیوانات، درختان، برگ، ماشین‌ها، پرندگان و…

به طور مثال برای نشان دادن فرم‌های حرکتی، می‌توان از تصاویر درخت‌های مختلف استفاده کرده و یک جملهٔ حرکتی ساخت.


                   

رودولف لابان، رقصنده و طراح و نظریه پرداز رقص اهل مجارستان که به عنوان یکی از پیشگامان رقص مدرن در اروپا شناخته می‌شود، زبانی تصویری برای رقص بوجود آورد که به عنوان یکی از اصلی‌ترین سیستم‌های نشانه‌گذاری حرکت در رقص است و برای توضیح، تفسیر و مستندسازی حرکت استفاده می‌شود. (۷)

طبق نظر افلاطون، هریک از عناصر جهان مادی دارای یک همتای انتزاعی «اندیشه» یا «صورت» است که علت آنشی به حساب می‌آید. (۸)

به طور کلی ذهن انسان اطلاعاتی را که از طریق حس‌های مختلف از جهان دریافت کرده به کدهایی تبدیل می‌کند. این کدها تصویری، صوتی، معنایی، تشریحی، حسی و سازمانی هستند. ساختن و به‌خاطر سپردن این کدها در ذهن، تجربهٔ اولیهٔ درک و یادگیری رویدادها و عناصر است. پس از آن ذهن در صورت نیاز می‌تواند بخشی ازآن‌ها را به خاطر بیاورد و از آن‌ها رمزگشایی و استفاده کند. (۹) گویی ما تجربه‌های هم حسی بسیاری در درون خود داریم و هردم عنصری در جهان‌مان، تبدیل به نشانه‌ها و نمادهایی می‌شود از جنس و شکل‌های مختلف تا در جایی از ذهن ما به زندگی خود ادامه دهد و ما را یاری کرده تا تصورمان از خود و جهان را کامل کنیم.

یک دسته از این نشانه‌ها که در ذهن داریم تصویری هستند که به آن حافظه دیداری نیز می‌گویند. حافظهٔ دیداری داده‌های گردآوری شده از طریق بینایی را نگهداری و بازیابی می‌کند و نقش مهمی در توانایی ما برای تفسیر دنیای اطراف‌مان دارد. اما آنچه ما در یک کلاس شول‌ورکی برای همراه شدن کودک با تصاویر نیاز داریم ادراک دیداری است که حافظهٔ دیداری تنها بخشی از آن است. ادراک دیداری مهارتی است که به ما کمک می‌کند تا آنچه را می‌بینیم درک کنیم. کودک تصاویر را می‌بیند و فرم، جهت، اندازه، تفاوت‌ها و شباهت‌ها، ارتباط میان تصاویر، به یاد آوردن توالی و ترتیب تصاویر و … را درک می‌کند و همین او را یاری می‌کند که بتواند با آن همراه شود و یا حتی بتواند ارتباط آن با فرم بدن خودش، یا صدا و کلام را درک و سپس اجرا کند و به تدریج دست به خلق و بداهه‌پردازی بزند.

در یک کلاس شول‌ورکی و در بسیاری از کتاب‌های تصویری، کودک با تصاویر همراه می‌شود و بازی‌ای که میان کودک و تصاویر شکل می‌گیرد موجب می‌شود کودک معناهای جدیدی را تجربه کند و به شناخت و درک تازه‌ای از خودش و جهان برسد.

به طور مثال در کتاب بگو و برو اثر هروه تولت کودک با دایره‌ای همراه می‌شود و سفری ماجراجویانه پر از صدا، جنب و جوش و خیال‌پردازی را تجربه می‌کند، که با تغییر رنگ و فرم دایره صدای دایره تغییر می‌کند و کودک دایره را دنبال می‌کند و در طول مسیر کودک صدای دایره می‌شود، آآآآ، اُااااا، صدای دایره‌ای که از سرما می‌لرزد، صدای آدم آهنی و صداهای عجیب و غریبی که تاحالا نشنیده‌اید. فرم دایره مدام در حال تغییر است و با هر تغییر صدای آن تغییر می‌کند. (۱۰)

تانا هوبان عکاس آمریکایی و خالق کتاب‌های تصویری کودکِ بدون کلام بود. کودک عکس‌های بسیاری را در کتاب می‌بینید و با مفاهیم مختلفی مانند رنگ‌ها، شکل‌ها، کوتاه و بلند، کوچکی و بزرگی و… آشنا می‌شود. او می‌گوید من از طریق عکس‌هایم و با چشمانی باز سعی دارم بگویم: ” ببین! ” اینجا و همه جا تصاویری وجود دارد، چیزهایی برای شمارش، رنگ‌هایی برای دیدن و همیشه، چیزی که تو را شگفت‌زده کند. (11)

آن لتوف نویسنده و تصویرگر فرانسوی که برای کودکان کتاب‌های تصویری و بازی می‌سازد و همچنین اجراهایی دارد که در آن کودکان وارد بازی‌ها می‌شوند، درفضاهای مختلفی قرار می‌گیرند، کشف می‌کنند، تجربه می‌کنند.

او می‌گوید چیزی که در اجراهایم حس می‌کنم فضا، تغییر حالت کودکان در فضاهای مختلف، عناصر طبیعت همچون آب، درختان و خط‌های تصویر است که همه‌گی همچون رقص در فضا می‌پیچند. منبع اصلی کارهای او طبیعت است. (12)

به من بگو، فراموش می‌کنم

به من نشان بده، به خاطر می‌آورم

سهیمم کن، من می‌فهمم

“کارل ارف”

منابع

  • Danto, A. The Philosophical Disenfranchisement of Art, Columbia University Press, New York, 1986
  • بلیک‌مور، ک.؛ وستون‌رابینز، ب. خواندن با نوزاد و نوپا؛ انتشارات موسسه پژوهش تاریخ ادبیات کودکان؛ تهران؛ 1399
  • Gray, E. The-Orff-Echo-Spring Vol 50, No. 3, American Orff-Schulwerk Association, 2018
  • غبرایی، ک. ارف-شول‌ورک و شرکا (5): گفتار در موسیقی؛ وب‌سایت آدمک؛ تهران؛ 1401
  • غبرایی، ک. ارف-شول‌ورک و شرکا (6): حرکت؛ وب‌سایت آدمک؛ تهران؛ 1401
  • Hall,D. Graphic notation: A brief history of visualizing music,
  • Maletic, V. Body-Space- Expression, Mouton de Gruyter, Berlin · New York · Amsterdam, 1987
  • السون، م.؛ رامیرز، ج. مقدمه‌ای بر نظریه‌های یادگیری؛ انتشارات دوران؛ تهران؛ 1398
  • https://human-memory.net/memory-encoding
  • Tullet, H. Van Der Linden, S. Hervé Tullet’s Art of Play: Images and Inspirations from a Life of Radical Creativity, Chronicle Books, San Francisco, 2022
  • Hedblad, A. Something About the Author, 104, Gale, 1999
  • https://anneletuffe.ultra-book.com