باربارا هسلباخ
ترجمهی کامران غبرایی
ردپای هنر معاصر در برنامههای دانشکدهی کارل ارف
نگاهی به پس
از همان آغاز، هدف اصلی دانشکدهی ارف تعلیم آموزگارانی در حوزهی آموزش موسیقی و رقص بنیانی بوده و هست، به ترتیبی که این آموزش با ایدههای مبنایی کارل ارف و گونیلد کیتمن سازگار باشد و با وضعیت امروزی ما هم تنافری نداشته باشد.
خود ارف همیشه اصرار داشت که فقط کسی میتواند واقعا موسیقی و رقص را به شیوهای هنرمندانه آموزش دهد که خود طعم نوازندگی و آفرینندگی (در نقش آهنگساز یا طراح رقص) را چشیده باشد. البته این گفته بدان معنا نیست که هرکه از دانشکدهی ما بیرون آمد، آهنگساز یا اجراکنندهای حرفهای شد. لیکن هرکس در این دانشکده تحصیل کرده، در آنسامبلها و دستههای مختلفی سازنوازی و همسرایی و رقص را آزموده است. همهی دانشآموختگان موتسارتئوم با معنای اجرا و روی صحنه بردن اثر آشنا میشوند و میآموزند تا ایدهای محو را به قالب اثری ساختارمند درآورند و بداههپرداختهها را به اجراهایی بینقص بدل سازند.
در دههی ۱۹۶۰، خود ارف برای هنرجویان و آموزگاران مدرسهاش فرصتهایی فراهم میکرد تا با کارگردانان و مدیران صحنه و طراحان رقص از نزدیک آشنا شوند و در تولید و طراحی اجراهاشان از آنها یاری بگیرند. از همان روزها هم بسیاری از آموزگاران تعلیمدیده در این حوزه از ارف الهام گرفتند و همین سنت را پاس داشتند. اگر بنا بود فهرستی از اجراها عرضه کنم، این مقاله به انتها نمیرسید (واقعا از انبوه تولیدهای دانشکدهمان بس به همهمان میبالم).
چهار استاد دانشکده به نمایندگی از دیگران، دربارهی برخی از حوزهها و مبحثهای دورهها گزارشی تهیه کردهاند، ازجمله مبحثهایی چون گفتار، آواز، رقص و سازهای کوبهای، و چند سرفصل دیگر که البته باید توجه داشته باشید که اینها فقط شمار معدودی از سرفصلهایی است که در دانشکدهی کارل ارف تدریس میشود. این گزارش با نمونههایی صوتی و تصویری نیز همراه بود تا دورنمایی از برنامههای متنوع دانشکده در ذهن مخاطب شکل بگیرد.
کریستین شونر
بهاختصار از محتوا و هدفهای درس «آموزش گفتار و خلق با گفتار» گفت و به الگوهای ارف-شولورک اشاره کرد و سپس از همکاریاش با هرمان هندرِر[1] گفت و به کمک متنهایی مربوط به جنبش دادائیسم[2] و شعرهایی از شاعران قرن بیستمی، انگاشتی از فضای کلاسها به دست داد. خود او گودلا ارف الگو برداشته بود، یعنی همان کسی که نخستین آموزگار درس یادشده بود و بهوقت بازنشستگی، مشعل را به دست ماریکه تیده[3] داده بود.
راینهولت ویرشینک
از تعلیم صدا برای گفتار و آواز گفت و به استفاده از متن و شگردهای تجربی آوازخوانی برای همراهی با موسیقی و رقص اشاره کرد و همچنین دربارهی طرحهایی ناظر بر یکپارچهسازی هنرها و تولید رسانهای نوین سخن گفت. به گفتهی راینهولت، معمولا در بداههپردازی از هنرهای زیبا و متنهای برجسته الهام گرفته میشود. نمادنگاری گرافیکی را میتوان با نقاشی انتزاعی پیوند داد و به هنرجویان کمک کرد تا به کمک نقاشی، نتهاشان را به یاد آورند. در این سخنرانی نام همکاران دیرین و تازه برده شد و سپس از گذار از بداههپردازی به مواجهه یا اجرا کردن آثار لیگِتی[4]، بریو[5]، و دیگران سخن رفت.
باربارا هسلباخ
هدفهای کلی برقراری پیوند میان رقص و دیگر هنرها را شرح داد و این پیوند را با ژرفابخشی به آگاهی یکی دانست. سپس اندکی از تفاوتها و شباهتهای هنرها گفت و در آخر از خلق هنری در راستای تفسیر و بازخوانی یک قطعهی هنری دفاع کرد. در ضمن در مورد همکاری با موزهی هنرهای مدرن سالزبورگ نکتههایی بیان و به نام چندی از دوستان اشاره شد.
فلوریین مولر
در باب اهمیت سازهای کوبهای در ساختههای نمایشی ارف و در مکتب شولورک حرف زد. بهزعم او به همین دلیل هم هست که از همان روز نخست، این سازها در رهیافت ارف-شولورک مقامی بیرقیب دارند و همیشه برای همراهی با رقصها و حرکتها به کار میآیند. در این میان از نقش آموزگاران سازهای کوبهای و سهمشان در برقراری رابطهی شولورک با هنرهای مختلف سخن به میان آمد.
چکیده
در برنامههای آموزشی دانشکدهی کارل ارف، هموارهی هنرهای معاصر در سه زمینهی مختلف، در کنار یکدیگر به کار گرفته میشوند:
- در آموزش خود دانشجویان. در تمام حوزههای مختلف، نمونههایی از موسیقی، رقص، و گفتار معاصر استفاده میشود تا هم مهارتهای اجرایی و دانش دانشجو ارتقاء یابد و هم الگویی برای تفسیر جهان بیابد و انگیزهای برای خلق بیابد.
- در انتقال ایدهها و نمونههایی از هنر معاصر برای کار با گروههای هدف مختلف: درواقع برای کار با هر گروه سنی (از خردسال گرفته تا پیرسال) و با هر شکلی از توان جسمی و ذهنی (از افراد معمولی گرفته تا دگرتوانها).
- در تولید آثار هنری گروههای مختلف و همچنین تولیدات خود دانشجویان در پایان ترم تحصیلی. (در حال حاضر، طرحهای میانرشته زیر نظر پروفسور کلاوس فِسمن و هلگه موسیال پیش برده میشود.)
وجه ممیز دانشکدهی کارل ارف درزمینهی آموزش هنرهای معاصر همانا رهیافت کلنگرانه، خلاقانه، و مبتنی بازی است، رهیافتی که روی اسلوب دستاوردهای کارل ارف بنا نهاده شده است. |
[1] Hermann Handerer حرکتشناس و پژوهشگر آموزش رقص و حرکت
[2] Dadaism جنبشی هنری که با قالبهای مسلط بر جهان هنر ستیز داشت و بهنوعی از پادهنر دفاع میکرد
[3] Mareike Tiede
[4] György Ligeti آهنگساز مجارستانی-اتریشی
[5] Luciano Berio آهنگساز ایتالیایی