نغمه میرهمایونی
مربی موسیقی کودک
فارغالتحصیل دورهی سوم مربیگری آدمک
شولورک، برابری، امید- نغمه میرهمایونی
شولورک، برابری، امید- نغمه میرهمایونی
چکیده
نابرابری اجتماعی و استمرار فاصلهی طبقاتی یکی از مهمترین مسائل اجتماعی است. زمانی که فاصلهی طبقاتی، با بیعدالتی و تدوام نابرابری همراه باشد معضلی مزمن و اساسی برای جامعه محسوب میشود.
عوامل متعددی در ایجاد نابرابری اجتماعی نقش دارند. از این عوامل باید به تمایزهای فردی اشاره کرد که شامل تواناییهای ذاتی، تمایلات گوناگون و انگیزشی است. علاوه بر این، تفاوتهای اجتماعی از جمله متفاوت بودن شیوه زندگی افراد، فرصتها، پاداشها، حقوقها و امتیازهایی که جامعه برای افراد قائل میشود و البته در اکثر مواقع در جامعه نهادینه میشود، نابرابری اجتماعی را رقم میزند. در تمام فرهنگها، آئینها و اندیشهها بر امر برابری به عنوان یک حق تاکید شده است، اما در بسیاری از جوامع این حق ضمانت اجرایی نداشته و کاربرد خود را از دست میدهد.
هنگامیکه گروه خاصی از مردم از برخی حقوق و فرصتهای اجتماعی در یک جامعه محروم میگردند دچار مشکلات عمیقی میشوند. یکی از این مشکلات، عدم دسترسی فرزندانشان به آموزش است.
فعالیتهای موسیقایی کودکان، از یک سو، انگیزه و سطح حضور در جامعه را از نظر کیفی و کمی افزایش خواهد داد و از سوی دیگر افزایش آگاهی از فرهنگهای مختلف را برای آنها به همراه خواهد داشت. علاوه بر این امیدی دوباره به آنها خواهد بخشید.
در این مقاله بررسی خواهم کرد که چگونه با نگرش ارف شولورک میتوان با نابرابریهای آموزشی در زمینه موسیقی مقابله کرد و آموزش آن چه تاثیری در ایجاد امید به زندگی دارد.
مفهوم برابری اجتماعی
ریچارد رورتی برجستهترین توانایی بشر را توانایی در اعتماد کردن به سایر مردم و همکاری کردن با آنها و بهویژه کار کردن باهم برای بهبود بخشیدن به آینده میداند. در سده ما، پذیرفتنیترین برنامه ازایندست، ایجاد مردمسالاری اجتماعی، یعنی محقق کردن جامعهای بدون طبقه، بدون کاست و برابری خواه است.
آنتونی گیدنز به رابطه نزدیک بین قدرت و نابرابری معتقد است. او عقیده دارد که جنسیت یکی از مهمترین زمینههای نابرابری است و نابرابری جنسی ازنظر تاریخی بسیار ریشهدارتر از نظامهای طبقاتی است. وی در بحث برابریخواهی تأکید عدهای بر برابری فرصت یا شایستهسالاری را مورد انتقاد قرار میدهد و معتقد است که این نوع برابری، خود موجب نابرابریهای عمیق در جامعه خواهد شد و بهنوعی، انسجام اجتماعی را نیز تهدید خواهد کرد. گیدنز با طرح این پرسش که «برابری باید به چه مفهومی در نظر گرفته شود؟» سیاست نوین برابری را بهعنوان «ادغام»، و نابرابری را بهعنوان «طرد» تعریف میکند.
و در نهایت برابری در جامعه زمانی اتفاق میافتد که با همه یکسان رفتار شود. در چنین جامعهای، هیچکس بر اساس ویژگیهایی مانند نژاد، جنسیت، سن یا ناتوانی، با تبعیض مواجه نمیشود. همه میتوانند به فرصتهای برابر و منابعی که برای پیشرفت و امید به زندگی، نیاز دارند دسترسی داشته باشند.
مفهوم امید
امید یک حالت ذهنی خوشبینانه است که مبتنی بر انتظار نتایج مثبت با توجه به رویدارها و شرایط در زندگی فرد یا بهطورکلی جهان است. امید و رضایت از زندگی اگرچه تا حد زیادی بستگی به شرایط فردی دارد اما تأثیر عوامل اجتماعی در افزایش و کاهش آن بسیار مؤثر است. از مهمترینِ این عوامل، برابری و عدالت اجتماعی و امنیت اجتماعی مردم جامعه محسوب میشود.
مفهوم دربرگیرندگی
آموزش فراگیر موسیقی، به مشارکت دادن دانشآموزان در سطوح مختلف کمک میکند و به این منظور، با مشارکت دادن آنها در فعالیتهای موسیقایی شامل آهنگ، ریتم، سرود و فعالیتهای حرکتی، حس پیوند را بین دانشآموزان پرورش میدهد. آموزش فراگیر موسیقی دریچههایی را برای کشف هویت موسیقی و ارزش قائل شدن برای سنتهای مختلف به روی دانشآموزان میگشاید. ارزش و معنای موسیقی به این موضوع وابسته است که صداها چگونه در زندگی شخصی و اجتماعی مورداستفاده قرار بگیرند و تجربه و درک شوند.
مفهوم آموزش فراگیر موسیقی، تنوع شاگردان را تشخیص داده و به آنها ارزش میدهد و محیطی ایجاد میکند که مشارکتی، دانشآموز محور و پاسخگو به نیازها و نقاط قوت منحصربهفرد هر شخص است. آموزش فراگیر، عدالت اجتماعی، تنوع، حقوق مدنی و دسترسی را ارتقا میدهد و افراد را برای تبدیلشدن به اعضای فعال و آگاه، توانمند میسازد.
چالش پیش روی آموزش موسیقی در قرن بیستویکم این است که اطمینان حاصل شود که همه افراد، صرفنظر از سن، سطح مهارت و سطح زندگی، فرصت موفقیت در این حوزه و افزایش اشتیاق به موسیقی را دارند. این موضوع یک سؤال مهم را به دنبال دارد؛ اینکه برنامههای موسیقی چطور طراحی شوند تا بتوانند هر دانشآموزی را دخیل کنند. همچنین این سؤال مطرح میشود که برنامههای تحصیلی چگونه بر اساس قابلیتها و نیازهای متنوع دانشآموزان تطبیق داده شوند؟
مربیان موسیقی باید این موضوع را در نظر بگیرند که چگونه به هر دانشآموز کمک کنند تمامی پتانسیل خود را کشف کند و مهارتهای موسیقایی و اشتیاق خود را در طول زندگی، پرورش و بهبود دهند.
برای حمایت از فراهم کردن فرصتی برابر برای هر فرد و کودک، مربیان موسیقی باید درک کاملی از آموزش فراگیر در تمام بخشهای موسیقی ازجمله کلاس درس و جامعه داشته باشند. مهم است که مربیان موسیقی تصمیمات آگاهانهای در مورد مسیر موسیقی هر کودک در نظر بگیرند. با این توصیف میتوان به مفهوم «دربرگیرندگی» در این نگرش اشاره کرد، فردی که نیازهای ویژه دارد و یا شاید بضاعت مالی نداشته باشد به همان اندازه از زندگی عادی حق دارد.
ویلهم کلر در ۱۹۷۴ بیانیهای داد که با این موضوع مرتبط است، کلر تشخیص داده بود که هر فردی حق موسیقی، شادی و دربرگیرندگی را دارد، او همواره به دنبال پیشرفت در حوزه جنبشهای یکپارچگی و دربرگیرندگی بود. دربرگیرندگی یک حق بشری است که بر اساس آن تفاوتهای بین انسانها بهعنوان بخشی طبیعی و خلاقانه از زندگی در نظر گرفته میشود. دربرگیرندگی به معنای داشتن حق فرصتهای برابر برای مشارکت در تمامی حوزههای زندگی همگان است.
ارف شولورک
موسیقی در درون هر آدم جان میگیرد و از همین رو هر آموزش موسیقی باید ناظر و رو به درون باشد نه ناظر بر ساز، انگشتگذاری یا حالتگیری و آکوردگذاری (هسلباخ).
رویکرد ارف تنها شامل ایده «آموزش برای موسیقی» نیست؛ بلکه حاوی ایده «آموزش از طریق موسیقی» است (ولفگارت، 1975). رویکرد ارف شامل رشتههای مختلفی در درون خود است. از فرهنگهای مختلف و فعالیتهای متنوع این فرهنگها استقبال میکند. بنابراین، ارف نقشی چند فرهنگی و چند رشتهای ایفا میکند زیرا یک پدیده بینالمللی است. ارف میتواند بهعنوان یک راه مناسب برای دستیابی به اهداف آموزش و درمانی برای همه کودکان باشد.
ازنظر ارف، موسیقی بنیانی بهمثابه بیانی است که از بدویت در وجودمان نهفته است و اکنون با بیداری آگاهانه به تکاپو میافتد. از طرفی موسیقی بنیانی هیچگاه بهتنهایی نبوده بلکه مجموعهای است از گفتار، حرکت و موسیقی که کنار هم انسان ریتم پذیر و در ادامه، انسان موسیقایی را بیدار میکند. برای این کار به سراغ تعریفی تازه از هنر آموزشی رفت که همان موسیقی بنیانی است. یعنی اگر بخواهیم بگوییم بدویترین شکل موسیقی چگونه است، میگوییم که این موسیقی، موسیقیای است که مخاطبش صرفا شنوندهی آن نیست، بلکه خودش در ساخت و پرداخت آن سهیم میشود، این موسیقی بههیچروی پیچیده نیست، فرم تودرتو ندارد، و از ساختارهای عظیم و مغلوبکننده به دور است.
ایده کارل ارف در مورد آموزش موسیقی همیشه این بود که کار عملی را در اولویتهای بعدی قرار دهد. هر یک از ما (کودک یا بزرگسال) پتانسیل موسیقی داریم. اما باید تجربه کنیم، عمل کنیم، لذت ببریم، احساس کنیم و تعامل نماییم تا رشد شناختی و عاطفی داشته باشیم (ارف ۱۹۷۸).
موضوع کار کردن با همه افراد از هر سن و با هرگونه توانایی از همان ابتدا بخشی از ذات ایده کارل ارف و کیتمن بود، این ایده بر جوهره ارف-شولورک و موسیقی بنیانی مبتنی بود که بر اساس آن معتقد است هر فردی میتواند یاد بگیرد و تجربه کند.
ایجاد موسیقی بنیانی مفهوم «تمرین موسیقی خلاق و فعال برای هر فردی» است، این یک قدرت موسیقایی اصلی و مرکزی است که در هر فردی تثبیت شده است، این مفهوم از موضوع سن یا هرگونه استعداد یا ناتوانی، مستقل و جداست. چنین مفهومی معادل با تعامل موسیقایی افراد با قابلیتهای منحصربهفرد آنهاست.
در این نگرش هر فرد بهعنوان عنصر تمامعیار در گروه میتواند مشارکت داشته باشد چراکه بهجای اینکه گروه را مجبور به انطباق با یک شرایط مشخص کرد، میتوان وظایف و نقشها را با توجه به تواناییهای افراد تطبیق داد.
همچنین موسیقی بنیانی یک فرم پداگوژی از کار است که میتواند تأثیر درمانی و ایجاد امید بر دانشآموزان محروم با نیازهای ویژه داشته باشد.
در فعالیتهای موسیقایی، اهداف موسیقی ازجمله یادگیری و همراهی با یک صدا، نواختن سازهای ملودی با ریتم و یادگیری انواع استیناتو میتواند نقش اصلی را ایفا کند ولی از طرفی اهداف فراموسیقایی ازجمله گسترش ادراک، تمرین فعالیتهای حرکتی، آگاهی به بدن، گفتار و تعاملات اجتماعی میتواند اهمیت ویژهای داشته باشد.
هر فردی، هنگام دریافت، گوش دادن یا خواندن و ساخت موسیقی، تجربیات، علایق و قابلیتهای منحصربهفرد خود را دارد که این به معنای خلاقیت در افراد است.
خلاقیت
خلاقیت یعنی توانایی تولید ایدهها و راهحلهای متعدد، جدید و مناسب برای حل مسائل و مشکلات. فرآیند خلاقانه، رشتهای از رویدادهای ذهنی است که به تولید امر خلاقانه منجر میشود. این فرآیند چند مرحله دارد: آمادهسازی، نهفتگی، الهامگیری و بازبینی.
الگوسازی از جهان از کارکردهای کانونی سامانههای ادراکی، عاطفی و اجتماعی مغز است و همین ظرفیت الگوسازی است که خلق هنری و بازآفرینی در ذهن مخاطب را ممکن میسازد.
هوش سرشار، دانش وابسته به زمینه و محیط، در بروز خلاقیت لازم است اما کافی نیست، دراینبین خصیصههای دیگری نیز نقش دارد. برخی از این خصیصههای شخصی، ویژگیهای شناختی و وضعیتهای عصبشناختی نیز با خلاقیت پیوند دارد، یکی از ویژگیهایی که در افراد خلاق بارز است، تنوع است.
وقتی فرد خلاق درگیر امر خلاقانهای میشود، در خود فرو میرود، به هدفش میاندیشد، پیگیر است، از خود وسواس نشان میدهد و از همان کنشی که انجام میدهد، لذت و پاداش فراوان میبرد.
همچنین ازجمله خصلتهای فرد خلاق میتوان به اعتمادبهنفس، پذیرا بودن، خوشفکر و باانگیزه و ثابتقدم و بلندپرواز بودن اشاره کرد که این خصوصیات میتواند به افراد میل به زندگی و امیدی تازه بخشد.
خلاقیت و امید
خلاقیت و امید بهطور پیچیدهای از طریق عمل تخیل به هم مربوط هستند. هنگامیکه ما درگیر تفکر خلاق هستیم، احتمالات را متصور میشویم و این بینشها میتوانند به بذرهای امید تبدیل شوند.
فعالیتهای موسیقایی انگیزه و سطح حضور مشارکتکنندگان را ازنظر کیفی و کمی افزایش میدهد. همچنین مشارکتکنندگان، از فرهنگهای مختلف آگاهی پیدا میکنند و درک فرهنگی را افزایش داده و به آنها امیدی دوباره میبخشد.
همچنین خلاقیت، با تشویق افراد، به آنها استقامت در چالشها و تابآوری را آموزش میدهد و این انعطافپذیری میتواند در سایر جنبههای زندگی به کار آید. اعمال خلاقانه ابزاری برای بیان احساسات مثبت و منفی است که این بیان عاطفی میتواند درمانکننده و تسکیندهنده باشد.
یک تجربه، یک دستآورد
دوران شیوع کرونا برای همه ما، شرایطی را رقم زد که گاه با ناراحتی و گاه با تجربهها و پندهایی همراه بود. در این دوران فرصتی برای من پیش آمد که مفهوم «دربرگیرندگی» را بیشتر تجربه کرده و به دیگران نیز منتقل کنم.
در این دوران کمپینی برای آموزش کودکان کمبضاعت ساکن در شهرهای مختلف ایران برگزار شد. هدف این کمپین، آموزش به دانشآموزانی بود که والدین آنها در دوران کرونا، شغل خود را از دست داده و فرزندان آنها به دلیل مشکلات مالی، از آموزش بازمانده بودند. طی این کمپین تبلتهای اهدایی، به دانشآموزان ارسال شد و مربیان داوطلب از سراسر ایران، آموزش آنلاین به آنها را شروع کردند.
در تابستان سال ۱۴۰۰ تصمیم گرفته شد که علاوه بر آموزش دروس ابتدایی، طی کلاسهای آنلاین جدید، امکان تجربه مهارتهای دیگر نیز برای دانشآموزان فراهم شود. یکی از این کلاسها، آموزش موسیقی با نگرش ارف شولورک بود و این فرصت برای من فراهم شد آموزش موسیقی به آنها را آغاز کنم.
تجربهای که در اولین جلسه کلاس داشتم، حضور کم تعداد دانشآموزان در کلاس بود. دلیل این موضوع را از آنها جویا شدم. در پاسخ گفتند که چون هیچگونه سازی نداریم و به دلیل مشکلات مالی، نمیتوانیم ساز خریداری کنیم، پس نمیتوانیم موسیقی یاد بگیریم و به همین دلیل در کلاس شرکت نکردیم.
در پاسخ به آنها این موضوع را مطرح کردم که موسیقی فقط به نواختن ساز محدود نمیشود و حتی بدون خرید ساز هم میتوانید آموزش موسیقی را تجربه کنید و از آن لذت ببرید. به آنها پیشنهاد کردم که جلسه بعدی را بدون نیاز به هرگونه ابزار یا ساز، در کلاس شرکت کنند و اگر حضور در کلاس برایشان خوشایند نبود، هیچ اجباری به شرکت در جلسات بعدی وجود ندارد.
سپس آموزش را با اجرای فعالیتهایی مختلف حرکتی و قصهگویی آغاز کردم و در کنار آن، همراه با دانشآموزان شروع به خلق ابزارهای موسیقی با سادهترین وسایل موجود در خانه کردیم. به دنبال این خلق تجربه، دانشآموزان به کلاس علاقهمند شدند و از جلسات بعدی، در این کلاس که حتی حضور در آن اختیاری بود شرکت کردند.
بازخوردی که پس از اجرای این دوره، از دانشآموزان دریافت کردم نشان داد که از این باور که تجربه آموزش موسیقی نیاز به ابزار، ساز و بضاعت مالی دارد، فاصله گرفتهاند و اکنون باور دارند که یادگرفتن و تجربه کردن موسیقی حتی بدون داشتن ابزار و در هر شرایط مالی، ممکن و قابلدسترس است. بازخورد برخی از والدین نشان میداد که حتی برخی از دانشآموزان، پس از تجربه کلاس موسیقی، ارتباط بهتری با سایر کلاسهای آنلاین برقرار کردند.
این کلاس موسیقی، به کودکان آموخت که یادگیری موسیقی، هیچگونه محدودیت سنی، اجتماعی یا مالی نمیشناسد و مفهوم موسیقی با مفهوم دربرگیرندگی گرهخورده است. دستاورد دیگر این کلاس برای دانشآموزان، همان موضوعی بود که آنها را از دوران کرونا عبور داد: «امید به زندگی».
خلاقیت یعنی امید، رهاسازی نیروی بالقوه انسان و این نیرو در صورتی که رها شود جامعهای بهتر میسازد و رویای جامعه بهتر چیزی نیست بهجز امیدواری.
فهرست منابع
Bilgehan Eren, Gulnihal Gul, The use of Orff-based music activities for educational and therapeutic purposes with disadvantaged group of Romani children, Department of Special Education, Uludag University, 2017
Rai (Jessica) Yu, Exploring effective inclusive music pedagogies for engaging students with different learning abilities: A selective and systematic literature review, School of Music, The University of Auckland, 2023
Shirley Salmon, Inclusion and Orff Schulwerk, Muzarteum University Salzburg, 2014
رورتی، ریچارد. فلسفه و امید اجتماعی، نشر نی، ۱۳۸۶
غبرایی، کامران. مغز خلاق: ویژگیهای همبسته و ساز و کارهای عصبی آن
غبرایی، کامران. فلسفه و ریشههای ارف-شولورک، آدمک. صـ ۷۹
فرنیا، فرزان. آموزش بنیانی، گفتار، موسیقی، حرکت، موسسه پندار پویای آدمک، ۱۴۰۱
گیدنز، آنتونی. جامعهشناسی، نشر نی، ۱۳۸۴