شهرزاد بهشتیان
از بنیانگذارانِ آدمک
معرفی تینا و ارکستر
«تینا رو کرد به سیلوستر و گفت: «یادت بمونه سیلوستر! کلارینت مثل گربه یواشی راه میره و ویولن مثل گربه میومیو میکنه! تازه کلارینت منقار داره٬ آرشه قورباغه داره٬ کنترباس مثل خرس خُرخُر میکنه و فلوت مثل یه پرنده چَهچَه میزنه!»
این بخشی از ماجراجویی و اکتشاف تینا و گربهاش سیلوستر میان سازهای ارکستر است؛ تجربهی یک روز هیجانانگیز!
ماجرا از آنجا شروع میشود که تینا هشتساله میشود و دایی او٬ «دایی تئو»٬ که یک رهبر معروف ارکستر است به عنوان هدیهی تولد٬ او را همراه خود به تمرین ارکستر میبرد تا با سازهای یک ارکستر آشنا شود. نوازندهها سازها را به تینا و گربهاش سیلوستر نشان میدهند و علاوه بر نواختن٬ دربارهی سازشان نیز به آنها توضیحاتی میدهند.
کتابِ (کتابچه و سیدی) «تینا و ارکستر» (Tina und das Orchester, 1999) نوشتهی «مارکو سیمسا»ی اتریشیست. (Marko Simsa, 1965, Wien) مارکو سیمسا٬ بازیگر و تهیهکنندهی کنسرت-نمایشهای کودکان با تمرکز بر موسیقی کلاسیک و جذاب ساختن آن برای کودکان است. اجراهای جذاب وی همواره با استقبال بینظیر تماشاگران کوچک -که مخاطبان اصلی آثار وی هستند- روبهرو شده است و آثار تالیفشدهاش شایستهی دریافت جوایز مختلفی بوه است که از مهمترین آنها میتوان به «جایزهی آلبوم منتقدان آلمان» (German Record Critics’ Award) اشاره کرد.
در سیدیای که همراه کتابچه است٬دایی تئو (با صدای علی بوستان در نسخهی ترجمهشده) هر ساز را معرفی میکند و همراه با توضیح او٬ از هر ساز مثالی مربوط با توضیح و یک قطعه-یا بخشی از یک قطعه- برای آن ساز میشنویم. در پایان و بعد از معرفی تمامی سازها٬ چند قطعهی ارکستری با حضور مشخصتر برخی سازها وجود دارد تا همراهی سازهای معرفیشده نیز شنیده شود.
کیاوش صاحبنسق (۱۳۴۷- تهران)٬ آهنگساز و استاد دانشگاه٬ نخستین بار کتاب-سیدی «تینا و ارکستر» را سالها پیش زمانی که در گراتس مشغول به تحصیل بوده در یک کتابفروشی پیدا کرده است. داشتن دو فرزند خردسال و علاقه و مشغولیت وی به آموزش٬ توجه او را با این مجموعه جلب کرده و انگیزه و تصمیم برای ترجمهی آن را همان ده سال پیش گرفته؛ زمانی که خودش داییِ یک تینای هشت ساله بودهاست. «برای بچههای ایرانی٬ راه چندانی برای آشنایی با سازهای کلاسیک وجود ندارد. اغلبِ تالیفات سازشناسی٬ سنگین و تخصصی هستند. «تینا و ارکستر» زبان سادهای دارد و در عینحال کودکان را -از نظر اطلاعات و شنوایی – به خوبی با سازهای یک ارکستر آشنا میکند. علاوه بر این٬ داستان کودکانهی آن مخاطب را جذب میکند و تا پایان همراه خود میبرد.»
کتاب-سیدی «تینا و ارکستر» از آثار منتشرشدهی تابستان سال ۱۳۹۱ «موسسهی فرهنگی و هنری آوای باربد»٬ بیش از هر چیز خیال مخاطب موسیقیشناس ایرانی را به حضور یا عدمحضور آثار مشابه ایرانی معطوف میکند.
هرچند در این سالها با تولید کتاب٬ سیدی و نرمافزار تلاشهایی برای آشنا کردن کودکان با سازها و موسیقی ایرانی صورت گرفته و افرادی چون ایمان وزیری («موسیقی ما»٬ حوزه ی هنری٬ ۱۳۸۴)٬ لیلا حکیمالهی («این گوشه تا اون گوشه»٬ ماهور٬ ۱۳۸۷)٬ و فاطمه ملکی («رفاقت با سازهای ایرانی»٬ سورهی مهر/حوزهی هنری٬ ۱۳۹۰) در این راه آثار قابل توجه و ارزندهای ارائه کردهاند٬ اما هنوز میتوان جای خالی اثری نظیر «تینا و ارکستر» را در موسیقی ایرانی احساس کرد. اثری با بیانی ساده و داستانی گیرا که مخاطب را روی نیمکت نمینشاند و درس نمیدهد٬ که دست خیالَش را میگیرد و میبرد به اکتشاف.
کسی چه میداند؟! شاید تینا عمویی داشته باشد که دست بر قضا پنجهای بر تار دارد یا کمانچه. شاید در تولد نُهسالگیش دستش را بگیرد و با خودش ببرد به تمرین گروهنوازی ایرانی.
اسفند ۱۳۹۱
منتشرشده در ماهنامهی هنر و ادبیات «تجربه»٬ شمارهی ۲۰، صفحهی ۱۸۸، سال سوم٬ فروردین ۹۲