موسیقی به مثابه ابزاری برای بازیهای خلاقانه
موسیقی به مثابه ابزاری برای بازیهای خلاقانه
میزگردی با زنانی که می خواهند موسیقی کودک را متحول کنند
روزنامه اعتماد، شمارهی ۲۵۰۴ به تاریخ ۱۳۹۱/۷/۸، صفحه ۱۱ (موسیقی)
اواخر تابستان گروه دانش آموختگان دانشکده ارف، یک کارگاه تابستانی تربیت مربی موسیقی کودک با رویکرد ارف- شول ورک را در خانه هنر برگزار کردند. در این کارگاه ها، شهرزاد بهشتیان، هانیه نیروکسمایی، نسترن کیمیاوی، آرزو ابویی، فرزان فرنیا و مستانه حکیمی درباره بازی های آوازی، بازی، موسیقی و حرکت در مهدکودک، کاربرد قصه در کلاس موسیقی، فیگورهای ایرانی و بازی های حرکتی، ریتم و کلام در موسیقی و همچنین فرم، تصویر و موسیقی صحبت کردند و در کنار آن سمینارهایی نیز برگزار شد. این گروه، بنا به علاقه شخصی شان تصمیم گرفتند ادامه تحصیلات خود را در زمینه موسیقی در دانشگاه ارف به شکلی کاملامستقل و با هزینه های شخصی بگذرانند، اما بعد از پایان تحصیلات شان، تصمیم گرفتند به ایران بازگردند. آنها می خواهند با گسترش آگاهی و مهارت های لازم و با بسترسازی مناسب، نگرش های نویی را که خود آموخته اند، جایگزین شیوه های کنونی آموزش موسیقی کودک کنند. می خواهند کلاس های ارف را به مکانی تبدیل کنند که هم خلاقیت کودکان تقویت شود و هم از موسیقی لذت ببرند. به همین بهانه میزگردی با حضور شهرزاد بهشتیان، نسترن کیمیاوی، مستانه حکیمی و آرزو ابویی، به همراه مرسده صادقی – مدیر موسسه خانه خرد- برگزار کرده ایم.
کلاس هایی با شیوه ارف سال هاست که در ایران فعالیت می کند و این در حالی است که کارگاهی که شما برگزار کردید، این ادعا را داشت که قرار است تحولی در این شیوه آموزشی به وجود آورد. نگران واکنش های احتمالی فعالان این عرصه نبودید؟
نسترن کیمیاوی| همان طور که شما اشاره کردید، در ۳۰ سال گذشته همواره کلاس های ارف در ایران وجود داشته و بسیاری در این زمینه فعالیت می کردند. در این میان، هدف ما این نبوده که بگوییم شیوه یی که در این کلاس ها تدریس می شده، روشی اشتباه است. از آن طرف نمی خواستیم جلوی کسی بایستیم یا کارهایی که در گذشته انجام شده است، را ندیده بگیریم. اما از آنجا که ما در دانشگاه «اُرف» درس خوانده ایم، دل مان می خواهد تا این نگرش نسبت به آن چیزی که ارائه می شد، تغییراتی کند. برای مثال بسیاری آموزشگاه ها در ایران، دارای کلاس های ارف هستند، اما مربیان آنها هنوز این را نمی دانند که «ارف» برگرفته از نام «کارل ارف» است.
آرزو ابویی| حتی برخی گمان می کنند که کلاس های موسیقی کودک یعنی کلاس های ارف. به همین خاطر هدف ما این بود تا بدون اینکه چیزهایی که هم اکنون وجود دارد را از بین ببریم، آنها را به صورت صحیح تر و درست تری ارائه دهیم.
فرقی که در نگاه شما و سایر کلاس های موسیقی ارف وجود دارد، چیست؟ یعنی چه چیزی آنها را از هم متمایز می کند؟
شهرزاد بهشتیان| ما به دنبال روش، متد و تکنیک نیستیم، نمی خواهیم تنها تکنیک یک کودک را بهتر کنیم، ما بیشتر در پی نگاهی هستیم که به جایگاه موسیقی در زندگی یک کودک اهمیت می دهد و اینکه او چقدر می تواند برای موسیقی بار داشته باشد و موسیقی تا چه اندازه می تواند در زندگی او نقش داشته باشد. این کلاس ها به شدت به رشد خلاقیت کودکان کمک می کند، چون یک فرآیند خلاقیت پرور است. اما به نظر من بهترین چیزی که کودک یاد می گیرد، درک لذت بردن از موسیقی است. چیزی که خیلی وقت ها در روند مرسوم آموزش موسیقی به کودکان از بین می رود. شاید در جاهایی مهارت را از نظر نوازندگی افزایش می دهیم، اما درک لذت موسیقی از بین می رود، اما همان طور که گفتم اتفاق خوشایند در این رهیافت، درک لذت موسیقی است و اینکه کودک می تواند این مساله را با خودش داشته باشد که من در جعبه ابزار زندگی ام موسیقی هم دارم. در این نگاه مسیر برای ما بسیار مهم تر از مقصد و فرآیند خیلی مهم تر از محصول است. دغدغه ما بیشتر فرهنگ سازی است و اینکه به کودکان اجازه دهیم که بیشتر از موسیقی لذت ببرند تا اینکه بخواهیم خانواده ها را در برآوردن توقعی خوشحال کنیم که می دانیم شاید خیلی هم برای راهی که آن کودک طی می کند، خوشایند نیست.
مستانه حکیمی| علاوه بر تمام حرف هایی که زده شد من فکر می کنم در این نگرش موسیقی ابزاری است که از این طریق کودک به ابعاد مختلف ذهنش مسلط می شود. او یاد می گیرد چند فعالیت را همزمان انجام دهد. یاد می گیرد همزمانی که خوب گوش می کند، به معلمش هم نگاه کند و با دست و پایش هم حرکت های دیگری را انجام دهد. تسلط به بدن، صدا و قابلیت های ذهنی و فیزیکی شان از ویژگی های این کلاس هاست. کودکان می فهمند از عهده چه کاری خوب برمی آیند و در چه کاری ضعیف هستند. برای تمام اینها موسیقی ابزار است تا کودک از طریق آن به رشد ذهنی و فکری برسد. اگر با همین نگرش به تجسمی نگاه شود، در آنجا نقاشی ابزاری می شود که بچه ها جایگاه خود را در محیط و طبیعت ببیند.
آرزو ابویی| در این نگاه، مربی موسیقی نیز همواره با کلاسش درگیر است. در طول هفته از نگاه کودک به موضوعات مختلف نگاه می کند و هر چیزی را که می بیند، فکر می کند چه استفاده یی از آن می تواند در کلاسش انجام دهد. معلم خود کنجکاو است و همه اش دنبال چیزهایی می گردد که یک ارتباطی با کلاسش داشته باشد. این اتفاق برای کودک هم رخ می دهد و فضای خلاقیت برایش ایجاد می شود. در این میان کودک با موسیقی غلت می زند. این اتفاق باعث می شود بچه ها به درک بهتری دست پیدا کنند.
دلیل تاکیدتان به این مساله که «ارف» یک متد نیست، چیست؟
شهرزاد بهشتیان| اینکه ما تا این اندازه بر انتخاب کلمه تاکید داریم به خاطر تاکید خود ارف است که می گوید این یک متد نیست، بلکه یک نگرش، فلسفه و رهیافت است.
آرزو ابویی| ببینید، متد برای هر قسمت سطح بندی می شود. یعنی برای مثال اینجا کلاس اول می شود و آنجا کلاس دوم، در حالی که در نگرش ارف این اتفاق نمی افتد. «ارف» فقط یک نوع نگاه به آموزش است، اما قرار است در آن نوعی آموزش خلاق اتفاق بیفتد و استفاده های مختلفی از کلام، متل، قصه و هر چیزی که برای بچه هاست، انجام شود، گویی از خود آنان وام گرفته می شود. به همین خاطر نمی توان برای آن نام متد و روش را گذاشت.
شهرزاد بهشتیان| ضمن آنکه متد تاریخ مصرف دارد.
چطور تصمیم گرفتید که این کلاس ها در موسسه خانه هنر خرد برگزار شود؟
نسترن کیمیاوی| من و بعضی از کسانی که به عنوان مربی در این کارگاه ها حضور داشتند، پیش از این نیز با این موسسه همکاری داشتیم و به عنوان مربی در آن تدریس می کنیم. از آن طرف برگزاری این کارگاه، نیازمند فضا و امکاناتی بود که این موسسه داشت و در نهایت با موافقت خانم مرسده صادقی، مدیر خانه هنر خرد، کارگاه در این مکان برگزار شد.
ایده یی که در این کارگاه ها دنبال شد، در بحث آموزش موسیقی کودک در خانه هنر خرد هم دنبال می شود؟
مرسده صادقی| ما سعی مان بر این است تا در بحث آموزش موسیقی به کودک همین نگرش را به کار بگیریم.
امیدی به تداوم آن هست؟
مرسده صادقی| ما دلمان می خواهد تداوم پیدا کند. درست است که این مربیان، یک گروه مستقل هستند، اما همکاری ما تداوم دارد و به طور حتم باز هم از این دوره ها خواهیم داشت. در این میان توجه به این نکته ضروری است که علاوه بر فضا و امکانات، نگاه مشترک ما به آموزش باعث شده است تا ما همکاری مشترک و موفقی با یکدیگر داشته باشیم. جالب است بدانید که ما این نگاه را نه تنها در موسیقی که در سایر هنرها نیز دنبال می کنیم. نگاه ما این است که هنر به عنوان یک بخش از زندگی انسان ها که می تواند دیدگاه هایشان را نسبت به زندگی گسترش دهد، شناخته شود و در این میان، تربیت مربی ای که بتواند این هدف را به نتیجه برساند، اهمیت بسیاری دارد.
حال ممکن است کودکی در کلاس های ارف شرکت کند و به اهدافی که شما می خواهید، دست پیدا کند، اما این نگرانی وجود دارد که وقتی وارد کلاس های ساز می شود، روش صحیح آموزشی روی آنها اعمال نشود.
مرسده صادقی| متد مشخص و تعریف شده یی برای آموزش هیچ سازی وجود ندارد، با این حال باید سعی شود تا در آموزش این بخش هم یک رویکرد آموزشی خاص دنبال و از مربیانی استفاده شود که دنبال توسعه شخصی خودشان باشند. کسی که این نگاه را دارد، آموزش موسیقی را به شکلی صحیح و اصولی از همان ابتدا تا انتها می شناسد و در این زمینه فعالیت می کند. او می داند چه ویژگی هایی را باید کودک به دست آورده باشد و بر اساس آنها کار خودش را ادامه می دهد.
اصلادر آموزش ارف محدودیت سنی وجود دارد؟
شهرزاد بهشتیان| به هیچ وجه محدودیت سنی وجود ندارد.
نسترن کیمیاوی| برخی ها در ایران گمان می کنند که دوره کلاس های ارف یک یا دو سال است و بعد از اینکه کودک از آن فارغ التحصیل شد، می تواند در کلاس ساز شرکت کند، اما در تمام دنیا کلاس ارف مثل کلاس یوگاست، ورزش است. یک کلاسی است که برای سلامت بدن انجام می شود.
شهرزاد بهشتیان| مثل نرمش است. کسی نمی گوید که این کلاس من کی تمام می شود؟
نسترن کیمیاوی| محدودیت سنی در اینجا تعاریف خاص خود را دارد، در حالی که کلاس ارف می تواند برای سالمندان هم وجود داشته باشد یا حتی مادران باردار یا نوزادان. البته برای ایران، اینها به زمان احتیاج دارد تا اندک اندک جا بیفتد.
برگزاری کلاس های ارف برای سالمندان و… در ایران کمی ایده آل گرایانه نیست؟
شهرزاد بهشتیان| اتفاقا می تواند در صورت فرهنگ سازی به راحتی عملی شود.
آرزو ابویی| بحث سالمندان در ایران خیلی فقیر است و اتفاقا می شود برای آنان کارهای بسیار خوبی در این زمینه انجام داد، اتفاقی که در تمام دنیا رخ می دهد.
معمولاخانواده هایی که کودکان خود را در این کلاس ها ثبت نام می کنند، انتظار دارند تا در پایان دوره کلاس ها، کودکان شان قدرت نواختن یک ساز را داشته باشند. با انتظار آنان چه می کنید؟
آرزو ابویی| منظور ما این نیست که کودکان در این کلاس ها، اصلاسازی یاد نمی گیرند، بلکه اتفاقا آن چیزی را که یاد می گیرند، به شکل عمیق تری برایشان رخ می دهد، چون بازی، شعر، قصه و آواز در فرآیند آموزشی آنان سهم دارد. انگار آنها در فضای موسیقی غلت می زنند و هرگز این طور نیست که تنها سازشان را بزنند و بروند. البته نمی توان این مساله را نادیده گرفت که خیلی خانواده ها تولیدمحور هستند و می خواهند آن چیزی را که کودکان شان یاد گرفته اند، لمس کنند، در حالی که در نگرش ارف اصلااین طور نیست. قرار نیست ما بچه هایمان را آنقدر اذیت کنیم که خلاقیت شان را فراموش کنند. در این روش به بچه ها اهمیت داده می شود و از آنها خواسته می شود تا بهتر ببینند و لمس کنند و اینها همه سبب می شود تا فشارهایی که در سطح شهر برای بچه ها وجود دارد، از بین برود و در نتیجه آنها بهتر بتوانند زندگی کنند.
مرسده صادقی| ضمن آنکه من فکر می کنم در کلاس هایی از این دست، ارتباط نزدیکی با خانواده ها وجود دارد. قرار نیست، مادر بچه اش را در کلاس بگذارد و برود و آخر ترم منتظر یک محصول از این کلاس ها باشد. معلم با خانواده ها حرف می زند و آنها را توجیه می کند. طبیعی است که آدم ها تا زمانی که با چیزی آشنا نباشند یا نگاهی مقطعی و کوتاه مدت به آن داشته باشند، واکنش منفی به آن نشان می دهند، اما به محض آنکه روشن شود که این موقعیت چیست و قرار است چه چیزی را به دست بیاورید و چه چیزی را نه، نسبت به آن روشن می شوند. ضمن اینکه به هر حال در کلاس هایی از این دست یک جامعه کوچک وجود دارد که فرهنگ سازی در آن چندان سخت نیست، برخلاف فرهنگ سازی در جامعه یی بزرگ تر.
شهرزاد بهشتیان| ما در کلاس هایمان سازهای ارف هم داریم، اما ساز هدف نیست، بلکه ابزار است. حرکت ابزار است، اما هدف نیست. اینها همه ابزار می شوند برای اینکه ما هر چه بهتر فرآیند آموزشی را انجام دهیم.
مستانه حکیمی| هدف کلاس ارف این نیست که صرفا موزیسین تربیت کند، اما این به آن معنا نیست که اگر کسی استعداد بیشتری دارد یا دلش می خواهد در این راه پیشرفت کند، با شرکت در این کلاس ها به آن چیزی که می خواهد نمی رسد. این روش به اندازه یی انعطاف پذیر است که برای تمام کودکان با همه استعدادها، تفاوت های شخصی و رفتاری شان جا برای کار دارد. بنابراین کسی که موسیقی را دوست دارد، می تواند جلو برود و مربی می تواند او را به سمتی هدایت کند که موزیسین شود.
شهرزاد بهشتیان| من تاکید می کنم که منافاتی میان شرکت در این کلاس ها و نواختن ساز وجود ندارد. گاه کودکانی که کلاس سازشان را به صورت آکادمیک می روند و می خواهند نوازنده حرفه یی ساز شوند، همزمان با آن کلاس ارف می روند. این طور نیست که کسی که به کلاس ارف می رود حتما موزیسین می شود یا اینکه حتما موسیقی را همیشه به شوخی می گیرد. هدف این روش آن است که کودکی که هدفش موزیسین شدن نیست، از موسیقی محروم نشود. در اینجا یک بحث فرهنگی هم وجود دارد و آن اینکه در آموزش رسمی ما جای خالی موسیقی احساس می شود و به همین خاطر بار مسوولیت فرهنگی با نگاه ارف در این کشور سنگین تر می شود، چون باید آن بخش جبران شود. عجیب بودن این نگرش از دید آنها که محصول پسند هستند، به این خاطر است که ما در سیستم آموزشی مان تجربه اینچنینی نداشتیم که متعادل سازی مربی و هنرجو در آن وجود داشته باشد یا هنرجومحور باشد. تجربه فرهنگی در آموزش ما همواره استادمحور بوده و دنبال ارائه محصول بوده است و به هنرجو و دانش آموز به عنوان زاینده خلاقیت کمتر فکر شده است. ما تجربه داشتن موسیقی در زندگی روزمره آموزشی مان را نداشته ایم و نداریم، در حالی که هنرهای تجسمی در مدارس وجود دارد و کسی انتظار ندارد کودکی که آنها را می آموزد، حتما نقاش شود.
می شود این نگاه را در کلاس هایی جز موسیقی برای مثال در کلاس های نقاشی و… هم تعمیم داد؟
مرسده صادقی| بله، برای مثال اگر خانواده یی از این شاکی باشد که چرا کودکش با شرکت در کلاس تجسمی، نقاشی یا طراحی یاد نگرفته است، توضیح من این است که فرآیند آموزش را ببیند و در طول آموزش متوجه می شود که چطور نگاه بچه به هنر تغییر می کند. به ویژه در سن پایین، حاصل کلاس تجسمی باید این باشد تا کودک فرق زبری و نرمی را بفهمد. یاد بگیرد که درخت های خیابان را نگاه کند. اگر به طبیعت می رود، رنگ ها و وزش باد را روی پوستش حس کند. در این صورت کلاس ها موفق خواهند بود.
نسترن کیمیاوی| همان اتفاقی که در کلاس تجسمی می افتد، در کلاس موسیقی نیز رخ می دهد. همانطور که بقیه هم گفتند، در کلاس ارف بچه ها قرار نیست که موزیسین شوند یا حتما به کلاس ساز بروند. در واقع کلاس ارف شبیه یک پیش نیاز برای کلاس ساز نیست. اتفاقی که در کلاس ارف می افتد، درکی است که کودک از موسیقی به دست می آورد و این را در زندگی اش حس می کند. با شرکت در این کلاس ها بچه ها یاد می گیرند که به صدای محیط اطراف شان گوش کنند، بیشتر صداها را درک می کنند و اینکه این صدا با آن صدا چه فرقی دارد. همچنین چون ما در این کلاس ها بازی های حرکتی داریم به آزاد شدن انرژی کودک کمک می کند و انقباض ها از بین می رود. علاوه بر آن، بازی های تمرکزی ای که در کلاس انجام می دهیم به بالابردن تمرکز کودک در یادگیری درس های دیگر کمک می کند.
در نگرش «ارف» همه چیز وابسته به مربی است. اینکه مربی خود نتواند آن شیوه را به درستی به کودک منتقل کند، خطرناک نیست؟
نسترن کیمیاوی| این نگرانی را حتی خود «کارل ارف» هم داشته است، اما باعث نشده است تا تغییری در نگرش خود اعمال کند. ما به همین منظور در این دانشکده درس خواندیم و فکر می کنم برگزاری کارگاه ها نیز می تواند این نگاه صحیح را گسترش دهد، یعنی مربیان خیلی آگاه تر می شوند. ما اگر فکر کنیم که چون این اتفاق باعث می شود که فردی درست عمل نکند پس باید جلوی آن گرفته شود، تنها محیط را بسته تر کرده ایم.
مستانه حکیمی| مقدار زیادی از موفقیت مربی در این کلاس ها به تجربه بازمی گردد: اینکه او بداند تعادل در کلاس چطور انجام شود. در واقع در این کلاس ها ابزار متنوع در خدمت این است که کلاس ها خسته کننده نباشد. به همین خاطر او ابزار آموزشی مختلف را باید بررسی کند. ضمن اینکه چون کلاس ها گروهی است، به بچه ها کمک می شود تا جایگاه برجسته شخصیتی شان را نشان دهند که اگر کسی است که با حرکت راحت نیست، اما خوب حرف می زند، نقشی در این کلاس ها داشته باشد. اگر کسی خجالتی است ولی در عوض به موقع می تواند مسوولیت های کوچک را انجام دهد، این کار را بکند. اینها کمک می کند تا بچه ها اعتماد به نفس پیدا کنند. ضمن آنکه «ارف» تاکید می کند این نگرش من بر اساس ادبیات و فرهنگ و موسیقی فرهنگ خودمان است و شما به عنوان معلم این دیدگاه موظفید که از ابزار فرهنگی خودتان استفاده کنید.: از موسیقی، رقص های محلی و عناصر فرهنگی خودتان. شما زمانی موفق هستید که بتوانید آن چیزهایی که از فرهنگ تان استخراج می کنید، با این نگرش تطبیق دهید.
آرزو ابویی| هر چه مربی شناخت بیشتری از فرهنگ و بازی های محلی داشته باشد، موفق تر است.
شهرزاد بهشتیان| مربی در این نگرش پویاست، از فکرش گرفته تا بدن و حتی مطالعاتش. برای مربی همیشه چیزی برای بیشتر یادگرفتن وجود دارد.
یعنی این کارگاه ها ادامه پیدا می کند؟
مرسده صادقی| این دوره بسیار سنگین بود و وقت زیادی برای برنامه ریزی آن صرف شد. باید بچه ها استراحتی بکنند تا به دوره بعد از آن بروند.
نسترن کیمیاوی| هدف ما این است که کارگاه های منسجم و طولانی مدت برگزار کنیم که این هدف برای نخستین بار با کارگاه تابستانی شروع شد. البته ما برای برگزاری آن بیشتر از چهارماه وقت گذاشتیم. ۹۶ ثبت نام از ۱۷ شهر داشتیم و به همین خاطر گمان می کنم که اگر این کارگاه ها را در سطح سال به چند کارگاه افزایش دهیم، آن کیفیتی که دنبالش هستیم را از دست خواهیم داد. فعلاما قصد و امید داریم که هر تابستان این کارگاه را برگزار کنیم.
گروه شما تنها فارغ التحصیلان دانشگاه ارف است؟
نسترن کیمیاوی| بله، در حال حاضر گروه ما هشت نفر هستند، که شش نفرمان در این کارگاه درس می دادیم. یکی از اعضای گروه ما در شیراز آموزشگاه دارد. دو نفرشان نیز در اتریش زندگی می کنند که یکی از آنها برای این کارگاه ها به ایران دعوت شد. ضمن اینکه ما همیشه با هم در ارتباط هستیم.
پیوند خبر : http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2591947