ویکی سوارز[1]

[1] Vicky Suarez

ویکی سوارز تحصیلات مقطع کاردانی خود را در سال ۱۹۹۸ در  دانشگاه تگزاس به پایان رساند و پس از آن در سال ۲۰۱۷ در دوره کارشناسی‌ارشد  از دانشگاه Southern Methodist  فارغ‌التحصیل شد. افزون بر این، او مدارکی در دو زمینه‌ی کارآوازی[1] و ارف‌شول‌ورک نیز دارد و  هم‌اکنون در مدرسه‌ی راهنمایی شپرد[2] با هنرجویان  رده‌ی  K-5  مشغول به کار است. ویکی در مسیر کاریش مشتاق تفکر در مورد روش‌های متعددی‌ست که به کمک‌ آن‌ها،می‌توان رویکرد‌های متفاوت موسیقی را در هم آمیخت یا به تکامل رساند.

[1] SongWorks

[2] Shepard Elementary

ترجمه‌ی خاطره صادقی

متن حاضر برگردانی است از:
Suarez, Vicky. Magical Mapping, Teaching with Orff. Winter, 2021. (Accessed Feb, 2022)

چرا نقشه‌های موسیقایی چنین سحرآمیزند؟

به باور من سحری در نقشه‌های موسیقایی پنهان است که آشکارا بر فضای کلاس حاکم می‌شود. هر بار نقشه‌ای موسیقایی را به کلاس می‌آورم،‌ هنرجویانم با سکوتی کم‌نظیر – که نشان دهنده‌ی سطح تمرکز بسیار بالایشان است – جریانات کلاس را دنبال می‌کنند.  تمرکزی که این نقشه‌ها به بار می‌نشانند، سرمایه‌ی حائذ اهمیتی برای آموزش موسیقی است. در دنبال کردن این نقشه‌ها چیزی متفاوت و اشتیاق‌برانگیز نهفته که واکنش هنرجویان را بر‌می‌انگیزد و موجب خلق تجربه‌ای می‌شود، متفاوت از هرآنچه پیش از این در کلاس رخ داده است.

در کلاس من استفاده از نقشه‌ها به چهار شکل اتفاق می‌افتد که سه تای آن‌ها را این‌جا به اشتراک می‌گذارم و امیدوارم که این شهامت و اشتیاق را در شما برانگیزد تا از این روش در کلاس خودتان نیز بهره بجویید.

۱. نقشه‌ی‌خلق‌شده به‌دست هنرجو

۲. نقشه‌ی خلق‌شده به‌دست هنرآموزگار یا همان نقشه‌ی اصلی

۳. موسیقیِ ضبط‌شده

۴. نت‌نگاری ترکیبی: قسمت‌هایی از نقشه، در میان یک عرضه‌ی خاص از آهنگ.

نقشه‌ی ‌خلق‌شده به‌دست هنرجو

در سال‌های پیشین هنرآموزگاری جوان و همواره در تلاش برای کنترل کردن شرایط کلاس و نتیجه‌ها بودم، اما حالا آموخته‌ام که باید به هنرجویان فرصت بدهم تا خلق کردن و یادگیری را از سویی دیگر – در این مورد از طریق نقشه‌های خودشان – تجربه کنند. تجربه‌کردن فرآیندی اکتشافی است و درست به دلیل همین ذات اکتشافی آن است که نقشه‌های خلق شده به‌دست هنرجویان، بی‌اندازه جالب‌اند و همیشه ارزش امتحان کردن دارند. این شد که در سال‌های اخیر، بیشتر سراغ به‌کار گرفتن نقشه‌‌های خلق شده به دست هنرجویان می‌روم.

ترسیم این نقشه‌ها معمولاً با بازی و حرکت آغاز می‌شود. سپس بعد از این‌که برای جلسات متوالی با همدیگر بازی «بیا و دنبالم کن»[1] را انجام می‌دهیم، نوبت به آواز خواندن می‌رسد و پس از آن، هنرجویانم می‌بینند که من چطور نقشه ترسیم می‌کنم. آن‌گاه نقشه را باهم می‌خوانیم. در طی این خوانش، اکثر هنرجویان حرکت نقشه را با انگشتشان در هوا ترسیم می‌کنند، اما تلاش من این است که نقشه را روی کاغذ پیاده کنم تا هنرجویان بتوانند با لمس کردن مسیر نقشه را دنبال کنند.

 پس بعد نوبت آن می‌رسد تا هنرجویان نقشه‌های خودشان را ترسیم کنند. ما ابتدا تجسمی از نقشه را‌ با حرکت دستمان در هوا می‌کشیم و بعد همین کار را با کشیدن انگشتان بر سطح کاغذ یا وایت‌برد انجام می‌دهیم. سپس همراه شدن حرکتمان با شروع و پایان آهنگ را تمرین می‌کنیم. در این هنگام می‌توان از جمله‌هایی برای راهنمایی استفاده کرد مثل:«بذار انگشتات با موسیقی حرکت کنه. پس حرکتش باید با شروع شدن آهنگ شروع شه و وقتی تموم میشه از حرکت بایسته.» پس از امتحان کردن تمام این مراحل، بالاخره نوبت به این می‌رسد که ماژیک را بردارند و کشیدن نقشه را شروع کنند.

می‌توان با گفتن چنین جملاتی این فرآیند را همراهی کرد: «حالا هرجای کاغذ که انتخابش کردی، یک X برای نقطه‌ی شروع حرکتت بکش. حالا آهنگ شروع می‌شه. آماده باش که نقشه رو بکشی» یا «دیدم که ماژیکت همزمان با تموم شدن آهنگ از حرکت ایستاد. حالا وقتشه نقشه‌هامون رو بخونیم»

اگر که نقشه روی کاغذ ترسیم شده باشد، پس از خواندن آن، نقشه‌ی دیگری بر سمت دیگر کاغذ می‌کشیم، اما اگر نقشه‌ را روی وایت‌برد کشیده باشیم، پاکش می‌کنیم و نقشه‌ای جدید می‌کشیم.

احتمالاً همه‌ی ما این تجربه را داشته‌ایم که وقتی مشغول کشیدن نقشه می‌شویم، آرام‌تر آواز می‌خوانیم. از آن‌جا که تجربه‌ی ترسیم نقشه به‌سرعت برای هر هنرجو درونی می‌شود، هیچ ایرادی به این‌که آن‌ها به‌آرامی آواز بخوانند و آواز من از خوانش آنان حمایت کند، وارد نیست. حتی این امکان نیز میسر است که گاه به گاه هنرجویان با زمان‌بندی خودشان پیش بروند و الزاماً همگام با گروه نباشند.

چیزی که در این تجربه برای ما اهمیتی کلیدی دارد، این است که به هنرجویان فرصت بدهیم تا پس از تجربه‌ی درونی ترسیم نقشه، دست‌کم یک یا دو نقشه‌ی دیگر خلق کنند؛ بدین شکل که پس از اولین ترسیم، همگی نقشه‌ی خودشان را بخوانند، بعد یک نقشه‌ی دیگر بکشند، بخوانندش و حتی گاهی نقشه‌هایشان را با یکدیگر معاوضه کنند. یک راه سرگرم کننده برای خواندن چندین نقشه، این است که نقشه‌های متعددی را در یک شکل دایره‌ای بر زمین بگذاریم و در دایره بچرخیم و آن‌ها را بخوانیم یا حتی جای چندتایی را هر دفعه عوض کنیم و نقشه‌های جدیدی را بخوانیم تا در نهایت به نقشه‌ی خودمان برگردیم.

نقشه‌ی خلق شده به دست هنرآموزگار یا همان نقشه‌ی اصلی

اگر بنا باشد خودم نقشه‌ها را برای کلاس آماده کنم، یا این کار را پیش از کلاس انجام می‌دهم، یا این‌که در کلاس و پیش روی هنرجویان ترسیمشان می‌کنم.

بسته به بافتار موسیقی، هنرجویان و اهداف خودم، شکل نقشه‌ها با هم متفاوت است. ممکن است کل نقشه تنها یک خط ممتد باشد یا این‌که خطوطی بخش‌به‌بخش که هر کدام قسمتی از صدا، گروهی از کلمات یا جملاتی از آواز را نمایندگی می‌کنند. نقشه می‌تواند برای یک آهنگِ از پیش نشنیده عرضه شود، یا این‌که آهنگی باشد که از پیش به  هنرجویان داده شده و از قبل شنیده‌اند.

در هنگام مشاهده‌ی هنرجویانم به دنبال پاسخ این سؤال‌ها هستم که:

۱.چقدر با دقت به آهنگ گوش می‌دهند، یا نت را دنبال می‌کنند؟

۲. چطور حرکاتشان در طی دنبال کردن موسیقی به هم می‌پیوندد؟

از مشاهده‌ی هنرجویانم هنگام دنبال کردن نقشه و خواندن آواز، آموختم که دنبال کردن نقشه‌ای که بر یک کاغذ ترسیم شده با نقشه‌های بزرگ‌تر کاملاً متفاوت است. دنبال کردن نقشه‌های بزرگ‌تر که معمولاً روی وایت‌برد و برای تمام کلاس ترسیم می‌شوند، نیازمند به‌کارگرفتن دامنه‌های حرکتی بزرگتری است. لازمه‌ی اجرای این حرکت‌ها با دامنه‌ی وسیع‌تر، به‌کارگرفتن ماهیچه‌های متفاوتی از آن‌هایی است که در حرکات کم‌دامنه‌تر، برای مثال برای دنبال کردن نقشه‌ای بر کاغذ استفاده می‌شود. در این مورد تنها بر مشاهده‌ی خودم اتکا نکردم و نظر هنرجویانم را نیز جویا شدم. از آن‌‌ها پرسیدم که دنبال کردن نقشه‌های بزرگ‌تر چه حسی برایشان به دنبال داشته، آیا  حرکت آسانی برای انگشت یا بازویشان بوده؟ یا این‌که  اساساً دنبال کردن کدام نقشه، تجربه‌ی چالش برانگیز‌تر یا خوشایندتری بوده و چرا!

تجربه‌های سال‌های تدریسم و مشاهده‌ی عملکرد هنرجویان در خلق نقشه‌های موسیقایی برایم کمک شایان توجهی شد تا ادبیاتی مناسب برای بازخورد دادن به هنرجویان بپرورانم. برای نمونه به جای این‌که از عبارتی پیش‌پا افتاده و کلی مثل «آفرین خوبه» استفاده کنم، سعی بر آن دارم تا عبارات دقیق‌تری را  به کار گیرم، مانند: «دیدم که انگشتت حرکت هماهنگی با آهنگ داشت» یا «تو موفق شدی پازل این نقشه رو حل کنی» یا « تو تونستی این نقشه رو بخونی». این عبارات که توجه من به عملکرد آن‌ها را نشان‌ می‌دهد، برایشان انگیزه‌بخش است و در عین حال نشانی از تأییدم دارد. از طرفی اگر هنرجویی با دنبال کردن نقشه چالش داشته باشد احتمالاً از عباراتی که منفی نباشد، اما در عین حال به چالش اشاره کند استفاده می‌کنم، مثل: «متوجه شدم که اون بخش یکمی چالش برانگیز بود. بیا یه بار دیگه انجامش بدیم!»

موسیقیِ ضبط‌شده

شاید لذت‌بخش‌ترین تجربه‌ام با هنرجویان در تجاربی بوده که با شنیدن موسیقی‌های ضبط‌شده و دنبال کردن نقشه‌هایشان داشتیم. در این میان سه قطعه‌ی «گاوُت از سوئیت ارکسترال شماره‌ی سه در ر ماژور» اثر باخ[2]، «مینوئت از سمفونی شماره‌ی چهار»، اثر موتسارت[3]،  و دومین موومان سمفونی شماره‌ی نود و چهار هایدن[4]، از آثار موردعلاقه‌ی من هستند. نقشه‌ی آخرین قطعه، چندین ماه پیش توسط یک هنرآموزگار به نام دبانی گارسیا[5] خلق شده است. نقشه‌های دو اثر نام برده‌شده از باخ و موتسارت هم در  بخش سوم از کتاب مارلی هلن ریچارد[6] به نام مبانی زیباییشناختی برای تفکر[7] در دسترس است. من با استفاده از این سه نقشه چندین ویدئو درست کرده‌ام که در کانال یوتیوبم بارگذاری شده است و می‌توانید به هر شکلی که مایل بودید از آن‌ها استفاده کنید.

دنبال کردن نقشه‌ی موسیقایی برای قطعات ضبط‌شده که فاقد بخش زبانی یا متنی در شکل مرسوم است، توجه بیشتری را بر گروه‌های صدایی قطعات و جریان موسیقی معطوف می‌کند. در چنین موقعیت‌هایی شاهد این هستم که هنرجویانم، توجه بیشتری به سیر دنبال کردن نقشه‌های موسیقایی دارند.

نت‌نگاری ترکیبی: قسمت‌هایی از نقشه، در میان یک عرضه‌ی خاص از آهنگ

در نوع دیگری از این نقشه‌ها، خطوط نقشه با چیزهای دیگری مثل علائم نت‌نویسی مرسوم، نمادی که نماینده‌ی تکه‌ای از آواز است یا عکس‌هایی کوچک برای زنجیره‌ای از کلمات درهم می‌آمیزد. همچنین می‌توان نقشه‌ای را که آموزگار کشیده، تنها با جابه‌جا کردن بخش‌هایی از آن با هر عنصری که با ساختار آواز جور در می‌آید، جایگزین کرد. برای نمونه در این جا نقشه‌ی ما را برای آهنگ «بیا و مرا دنبال کن»، می‌بینید که به یک نقشه‌ی ترکیبی با نت‌نگاری تبدیل شده است.

 

در جریان آموزش، امکانات بی‌انتهایی در اختیارمان است تا چالش‌ها را به موقعیت‌‌هایی خلاقانه و تجربی بدل کنیم. درست به همین دلیل، استفاده از نقشه‌ها به خصوص در زمان‌هایی که به دنبال راه‌کاری کارا و آسان برای هنرجویانم تا صدا‌ها را به نمادهای دیداری تبدیل کنند، یکی از این روش‌های خلاق  و سر‌شار از بازیگوشی‌ برای تدریس موسیقی است؛ چراکه استفاده از این نقشه‌ها به هنرجویان کمک می‌کند تا خودشان بتوانند نوعی از آوانگاری را تجربه کنند. اگرچه دنبال کردن مسیر نقشه در هنگام آواز خواندن یا شنیدن موسیقی، به‌هیچ‌روی آسان نیست و توان شبیه‌سازیِ شنیداری و خواندنی تمرکز  می‌طلبد، اما آوانگاری‌ به این شیوه چنان خلاقانه است که حتی برای آنانی که با خواندن نت‌نوشته‌های مرسوم آشنا هستند نیز تجربه‌ای لذت‌بخش است.

                                                           

 اگر به‌تازگی با نقشه‌های موسیقایی آشنا شده‌اید، چه چیزی در این روش تدریس برایتان توجه بیشتری را بر‌انگیخته؟ آیا تجربه‌ای در این زمینه‌ دارید که مایل باشید به اشتراک بگذارید؟ من مشتاق دانستن تجربه‌های شما هستم. لطفا از طریق این آدرس با من در تماس باشید. Vsuarez1965@gmail.com

[1] Come and Follow Me

[2] “Gavotte” from Orchestral Suite #3 in D by J. S. Bach

[3] “Minuet” from Symphony #41 by W. A. Mozart

[4] Haydn’s Symphony #94, “Surprise.”

[5] Debanhi Garcia

[6] Mary Helen Richards

[7] Aesthetic Foundations for Thinking Part 3